محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

خبر خوب

دیشب جواب ام آر آی جدید رو بردیم پیش دکترش و اونهم گفت که هیچ اثری از بیماری تو سرش نیست و اون یه آدم کاملا سالمه. دکتره خیلی شوخ طبعه. به باباعلی گفت دیگه خطر رفع شده برو هر غلطی دلت میخواد بکن!!! من هم اگه روزی صد میلیون درآمدم بود(از خیر سر زیرمیزیهای لذت بخش) بیشتر از ایشون نمیفهمیدم چی دارم میگم. اما فدای یه تار موی باباعلی و نوش جون دکتر عزیزش. خلاصه با عمو و مامان بزرگ میریم شمال تا هم فردا جلو پاش   گوسفند قربونی کنیم و هم روز عید قربون خونه مادرجون و مامان بزرگ قربونی کنیم . ما شمالیها که بزرگترین عیدمون قربونه، گوسفنده رو میکشیم و تمام بروبچو جمع میکنیم و تا سیر نشیم به در و همسایه پخش نمیکنیم. خدا کنه به اس...
3 آبان 1391

محیا و تولد باباعلی

امروز تولد باباعلیه و من دیدم که دیشب جمعمون جمع تره و میشه یه سورپرایز خوب داشته باشم. فرض کن همه اومدن و نگران ام آرآی ساعت یک شب هستن. خانم خونه از سرکار میاد و با یه جعبه کیک بمناسبت تولد باباعلی.. انگار همه خوششون اومده بود. خاله راحله که اومد فشفشه ها رو روشن کردیم و الکی خوشی راه انداختیم که بیا و ببین. کلی خندیدیم. اما من فیلم گرفتم و حتی از کیک هم عکس ندارم. اما یه عکس پدر دختری خوشگل: بقیه عکسا هم خونوادگیه شدید.. این هم محیا گلی و اتاقش: محیا درحال خوردن کارامل:   حسابی بهت خوش گذشت چشات برق میزنه تو فیلم. کلی ناخنک زدی به کیک و کسی جلوتو نمیگرفت. کاری که بشدت دوست داری تو مهد رو کیک دوست...
1 آبان 1391